عقـــــل بنـــموده بـــه دانشـــــــکده ي خـــاطــر تـــو ــ راي هـــاي هــــمه را فـــکر صـــواب انــدازی (والــه هروی)

سه‌شنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۹۰

طب حیوانی سرآمد علوم طبی


طب حیوانی سرآمدعلوم طبی 
        قبل ازپرداختن به مبحث چگونگي سردمداري طب حيواني در پهنه علوم طبي، خوب است تاموضوع را باشناخت تاريخچه طب حيواني آغازنمايم.
تارخچه طب حیوانی درجهان
   درحقیقت پنداشت نخست ازتاريخ مداواي حيوان به وسيلۀ انسان به عصراهلي ساختن حيوانات می رسد. از اینرو پیشته ابتکارآدمی در این بخش کهنترازتاریخ است. قدمت بقايايي يک سگ که درکنارجسد انسان درفلسطين يافت شد، 12000 سال قبل تخمين گرديده است. آنچه ما دردست داریم کتیبه های ازعصرفراعنه درمصرباستان (قبل ازمیلادPapyrus of Kahun ; BCE 1900 ) وهم دست نوشته های موجود ازهندباستان (Vedic ;BCE 269) است، که درنوع خود ازقدیمی ترین آثارموجود درمورد تاریخ  مداوای حیوان بوسیله انسان می باشند.
درمسيرتاريخ حيات بشرهميشه دانشمند ترين و از سوی هم بارحم ترين انسان ها هرزمان خود طبيبان حيوانات خويش بوده اند. زيرا، هنگامي که توانستند حيوان وحشي را رام خودسازند، پس بدون هیچ شکی درهنگام فشار، درد و ناهنجاري به  داد حيوان شان مي شتافته اند. هرچند معالجه حيوان خانگي به منظور پايداري توليد واستفاده ارزنده ازمزايايي سرشارحيوان بویژه دربخش انتقال اموال و سواری، شاید بزرگترین دلیل برای مداوای حیوانات مجروه بوده است، که حتي قديمي ترين انسان ها را واميداشت تا به علاج ابتدايي حيوانات مجروح وبيمارخود بپردازند.  
 چنانکه دراروپا تاریخ دست داشته ازطب حیوانی بیشتربا مداوای حیوانات خانگی ازجمله بیشتر با پرورش ونگهداري اسب گره خورده است. امپراتور انگلستان Lord Mayory  (London 1356)  نخستین موسس مرکز پرورش اسب همراه با برنامه های ابتدایی مداوای آن حیوان زیرنام  / Horse doctoring در اروپا بوده است. چنانچه نخستین کتاب تشریح کننده اناتومی اسب  (Anatomia del Cavallo,  /Anatomy of the Horse/ 1598)   نیزتوسط آن مرکز به نشررسید. بعدها آن مرکززیر نام Worshipful Company of Farriers / 1674   انکشاف یافت وحتی امروزهم منحیث بزرگترین مرکزعلمی وترنری اختصاصی اسب، زیر نام کالج وترنری سلطنتی انگلستان فعالیت دارد.
 با اين وجود اين دانشمند آلماني Pavol Adami ا(1739 - 1795 ميلادي) بود، که افتخارنخستين طبيب حيوان را در اروپا بخود اختصاص داد. اين دانشمند نخستين بارپيرامون امراض همه گير درحيوانات تحقيقات ارزنده انجام داد.  
به نقل ازسازمان خوراک و زراعت ملل متحد (FAO) زمانيکه مرض مدهش طاعون گاو منحيث قديمي ترين بيماري همه گير حيواني در اکثر ممالک جهان و بیشتر ازهمه در اروپا بيداد ميکرد، در اروپا نخستین کالج وترنری درشهر Lyon  فرانسه (1762 میلادی) تأسیس شد.
بعد درسال 1791 میلادی کالج اختصاصی وترنری لندن/ Veterinary College of London پایه گذاری شد، و در ادامه کالج های مشهور وترنری جهان ازجمله Boston ، Philadelphia و New York امریکا، درسالهای 1850 میلادی تأ سیس گردیدند.
پس ازآن تاريخ، فعاليتهاي علمي پژوهشي و اختصاصي درعرصه هاي مختلف طبابت حيواني درکشورهاي مختلف جهان آغاز گرديد، و با وجود تحمل دشواري هاي زياد، اکنون اين رشته طبي در اوج ترقي بوده  و گسترش پهنه علمي  آن با شدت هرچه بيشتر ادامه دارد.

،،داکتران حیوانات طبیبان فراموش شده ي بودند،
که جوامع هویت ونهایت اهمیت مسلکی 
 آنها رایکی پی دیگري کشف کردند.،،

 چطورطب حیوانیسرآمد علوم طبی گردید؟

درپاسخ به اين پرسش به طوراجمالي به نکات ذيل مي پردازيم :





1- عرصه تحقیقات علمی  طبی :
     مشترکات وظيفوي و مشابهت هاي ساختماني اعضا و ارگان هاي حيوانات مختلف و انسان، وهم مشابهت ها در ترکيب وبه کارگيري مواد وعناصراساسي کيمياي حيات، به حيوانات اين امکان را داد تا در شناخت، بهره گيري  و انکشاف علوم طبي نقش کليدي ايفا کنند .
 چنانچه براي نخستين بار William Harvey دانشمند و طبيب انگليسي (1578–1657 ميلادي) سيستم دوران خون را درحيوانات شناخت، و بعد Stephen Hales  ا(1677–1761 ميلادي)  با تحقيق روي اسب، فشارخون را شناخت و تشريح کرد. همچنان Antonie-Lavoisier فرانسوي (1743 – 1794ميلادي)  با تحقيق روي خوکچه هندي براي نخستين بار دريافت هاي ارزنده درمورد سيستم تنفسي را ارايه کرد. به اين گونه صدها دانشمند که تا هنوزهم روي حيوانات کارمي کنند تا به رازهاي علوم طبي بيشتر پي ببرند.
به دليل اهميت حيات وموقف تعين کننده انسان، اين موجود کمترين خطرتجربه يافته هاي علمي طبي را به جان خريده است. به جز گزارش پژوهش های بعد ازمرگ، استفاده ازانسان درمدل هاي آزمايشگاهي  پرمخاطره طبي انگشت شماراست. توجه به اين مهم درقوانين طبي نيزبه وضاحت آمده است.
روي اين ملحوظ هسته اصلي تمام يافته هاي علمي طبي را تحقيق روي حيوانات شکيل مي دهد. پس بدون هيچ شکي مي توان اذهان داشت که نخستین دانشمندان علوم طبي ابتدا طبيب حيوان و همزمان محقق طب انسان نيز بوده اند. آنها بودند که بعدها يافته هاي علمي شان را طور مشترک درخدمت طب حيواني وانساني قراردادند.

 ازاينرو بخش عمدۀ افتخار باز کردن راه  براي انکشاف علوم طبي و در کل تلاش براي تأمين سلامت انسان را طبيبان حيوانات دراختيار دارند، و به نحوي همه مديون زحمات ويافته هاي علمي آن ها هستيم. چنان که هنوز در تصميم گيري هاي عمده پيرامون چالش هاي اساسي صحي جهاني، شعبه هاي مختلف طب انساني  همیشه دست به دامان شعبات طب حيواني است.

2- مشترکات مسلکی: 
        درهردو بخش داکتران انسان و حيوان منابع دانش مشترک طبي را دنبال مي کنند. چه بسا که داکتران حيوانات بايد پهناي گسترده و وسيعتر از دانش طبي را بياموزند. زيرا مخاطبان آنها نه حرف ميزنند و در خیلی موارد نه فرياد ناشي ازدرد شان به گوش مي رسد. اين درحالي است که منشأ درد وعوامل بيماري در بيشتر موجودات مشترک است و درخيلي موارد معالجه يکسان ايجاب مي کند. به همين دليل سطح بينش مسلکي طبابت حيواني نسبت به منشأ و هم عملکرد  بيماريها  درانواع  مختلف پستانداران ساحه ديد مسلکي  بیشتر گسترده را ايجاب مي کند
 درکنارمعالجه و پيشگيري بيماريهاي گوناگون ميان گونه هاي مختلف، مخطبان اصلی طب حیوانی نیز انسان ها استند،  زیرا بخش عمده و اساسي تمرکزعملي داکتران حيوانات بيشتر روي شناخت و چگونگي پيشگيري بيماري هاي قابل سرايت به انسان و حيوانات مختلف مي باشد. اين همه خود دانش بنيادي واساسي  طبي بيشتر را ايجاب مي کند.
ازجانب ديگر تشخيص کلينيکي دراين بخش از طب به مراتب دشوار است. زيرا  در صد همکاري بيمار با  داکتر معالج  صفر است و حيوان بيمار هرگز معالج را در پروسه شفايابي آگاهانه کمک نمي کند، ازاینرو همه مسووليت ها صرفآ بدوش داکترمعالج مي باشد.
معالج حيوان همزمان با دريافت مشکل و اقدام به تداوي اساسي بيمار، بايد مالک حيوان را نيزدرجريان تمام اقدامات معالجوي قراردهد. زيرا براي معالجه موفقانه نيازاست تا مالک حيوان را مانند يک فرد نيمه مسلکي طبي آموزش داد، تا با تطبيق دقيق پروسه تداوي، حيوان بي زبان به موقع شفاياب شود.  اين خود دانش اختصاصي و قوه ي تفهيم بيشتر نياز دارد.  اين  توانایی دقيقا مانند آنست که هر داکتر حيواني در کنار گستره اي موارد طبي،  دانش  مشابه  به معالج اطفال در طب انساني را هم  دارا است.  از اينرو با درنظرداشت تعدد مخاطبان طب حيواني، در زمان فراگيري اساسات طبي و شناخت عوامل، مشترکات و تفاوت هاي بيماري هاي گوناگون ميان گونه هاي متعدد، به ويژه پستانداران، درسراسردنيا دانشجويان طب حيواني شب هاي دشوار امتحانات را به سختي به صبح مي رسانند.

3- سطح دانش و برداشت انسان ازصحت: 

        اين که فرضيه هاي علمي ما انسان ها  را از نگاه مشابهت اعضا وعملکرد ارگانهاي بدن درگروه حيوانات فقاريه قرارميدهد، بحث قديمي است. با آنهم مهمترين تفاوت ما آدم ها با سايرمهره داران همانا مالکيت مغزبزرگ وتوانايي استفاده بهينه ازگنجينه خدا داد عقل است، که ما انسانها را ازساير حيوانات متمايز مي کند.
 اينست که با گذشت زمان برخيلي ازچالشهاي فايق آمديم و گره خيلي مشکلات را باز و ازتمامي موارد استفاده بهينه نموده ايم. چه بسا که منحيث مخلوق برترگاهي پا  فرا تر ازنيازها هم گذاشته ايم .
درگذشته زمانيکه انسانها بي خيال ازمفهوم آسايش زندگي به تعبيرامروزي آن بودند، و به مفهموم حفظ الصحه فردي و محيطي کمترپي برده بودند. درنتيجۀ نهايت بي خبري، بیشتر از هر چیز خيلي ازبيماريهاي مدهش درمیان جوامع انسانی درسراسرجهان بيداد ميکرد، چنانچه گاهي جان مليون ها انسان را به يک باره مي گرفت.
آن زمان ازيک سو وسعت بحران ها و مشکلات سد راه زندگي بشر واز سوي ديگرنهايت اهميت مداواي انسان، آن هم نه طب انساني همه گاني بلکه تنها شعبه طبابت معالجوي براي مخاطبان خاص فراهم بوده است، که اين امرباعث گرديده بود تا سايرعرصه هاي علمي طبي به شمول طب حيواني ازچشم افتيده بماند.
چنانچه تا هنوزهم دربرخي ازکشورهاي عقب مانده و فقيردنيا که بدبختانه افغانستان نيز ازآنجمله است، صحت وسلامت پس از ابتلا به مرض ارزش میابد و به اين دليل طب معالجوي انسان هميشه درصدرشعبات طبي قراردارد.
اين درحالي است که ازگذشته این به اثبات رسيده است که هميشه وقايه بهتر از تداوي است. اما درکشورهای فقیربنحوي شناخت از صحت درخيلي موارد هنوز گاهی با پنداشت بومي آن وجود دارد. در این میان بدبختانه درکشورما حتی بخش طب معالجوي انساني  هم هنوزچالشهاي بزرگتر از احرام مصر را تجربه مي کند.  
این موضوعات همه باعث گردیده که هميشه انديشه هاي جوان ما در رويا هاي آينده  مسلکي شان، تنها شموليت درشعبه طب معالجوي انسان را انتخاب برترمي دانند وشايد سايربخش هاي طبي را کم ارزش و گاهي وقت تلف کردن مي پندارند. دقیقآ این چیزیست که میزان سطح دانش و پنداشت ازصحت و سلامت را در کشور ما و سایر کشور های فقیر جهان به نمایش می گذارد.
 اين پنداشت سبب گرديده است که درکشورما  تاهنوز درکل صحت انساني وحيواني که هرکدام  لازم  و ملزوم  همديگر اند، هردو رشد آنچناني نداشته اند.
با اين وجود دراين يک چنين جوامع درميان شعبات علوم طبي، شعبه طب حيواني واهميت مسلکي آن بيشتر از همه ازچشم افتاده  و بدبختانه  درافغانستان سطح  ديد به اين رشته علمي، تا هنوز درسطح  دو قرن پيش دراروپا قرار دارد.
همانطورکه ازدرمبحث بالا گفتيم، درآغاز اين دوشعبه  طبي يعني صحت انساني وحيواني هردومسيرمشترک علمي را طي کرده اند.  در واقع نحوه کار برد اين دو رشته نيز مسير تاريخي نسبتآ مشابه را پشت سرگذاشته است
      تاريخ طبابت انساني نشان ميدهد، که در ابتدا قبل از برداشت انسان از زندگي با روش کنوني آن و يا به مفهمم  ساده  قبل ازهمگاني شدن طبابت ميان جهانيان، کاربرد طبابت انساني بيشتر از هر کجا در ميان اشرافيان  و بعد  در بخش هاي نظامي  تمرکز داشته است.  حتي در اروپا  تا  اواخر قرن نزدهم خيلي ها از جمله مردم عام به مراقبت هاي صحي ابتدايي دسترسي نداشته اند،  وحتي کمترين خدمات صحي راهم  تنها افراد ويژه مستفيد مي شدند. اين سبب مي گرديد که هميشه انسانهاي بي چيز هر کجا پس ازشيوع امراض کشنده در معرض فاجعه هاي عمومي بشري قرار داشتند باشند و کمترمورد توجه قرار گيرند. در زمان مشابه  طبابت حيواني  نيز بيشتر از هر کجا در بخش سواره نظام  کشورها مورد توجه بوده است. از اين جهت نيز اين دو بخش از طبابت پس از آغازين زمان يعني دوره ي باستان تا حدود صد سال قبل، هميشه پيشرفت علمي را  طورمشترک و همسان طي کرده اند، چون درگذشته هر دو بخش بيشتر روي مخاطبان ويژه  تمرکز داشته و هر دو عمومي نبودند. ازجانب ديگر درگذشته شناخت از علم طب بويژه تهديدهاي صحي مستقيم وغيرمستقيم ازجانب حيوانات در سطح  امروز آن قرار نداشته است
تا آنکه با بنيانگذاري سازمان صحي جهان در سال 1948يعني دقيقآ از اواسط  قرن بيستم  بدينسو، با همگاني شدن خدمات صحي بين جوامع انساني و با بلند رفتن سطح  درک و فهم  روز افزون از مشترکات صحي با شناخت  امراض مشترک ميان انسان و حيوان،  و نياز شديد به باز شناخت ندانسته هاي علمي طبي بيشتر و مهار تهديد هاي صحي ميان جوامع مختلف، اين دو بخش مشترک طبي همچنان به هم نزديک و نزديکتر شدند. تا جايي که حالا با شناخت روز افزون از چگونگي و وسعت  خطرهاي صحي و گوناگون بودن انواع حيوانات با تهديد هاي مختلف و مشترک ، اين دو بخش ازعلوم طبي ميروند تا درآينده جهان جا عوض کنند.
      از سوي دگر، حالا که فهم انسان ازصحت و سلامت به بالا ترين حد ممکن آن تا اين زمان رسيده  است. از جانبي هم حالا خيلي ازکشورهاي جهان عاري از بيماري مدهش انساني اعلان گرديده اند. بدون شک يکي از دلايل عمده آن همه همگاني شدن يافته هاي عملي طبي و بلند رفتن سطح آگاهي انسان ها  از اهميت صحت و سلامت و دانستن حد اقل معلومات در مورد چگونگي پيشگيري بيماريها وضع و تعريف صحت را رفته رفته تغير داده است. درسراسردنيا حالا ديگر مراقبت هاي صحي انساني و حيواني از اولين ساعات پس از تولد با تطبيق واکسين بيماري هاي مدهش آغاز گرديده و تا آخرين لحظه حيات اين مرقبت ها  در ميان اسنان ها و گونه هاي حيواني ادامه دارد.  درعصر حاضر همه ميدانند که چطورميتوان از گسترش يک التهاب ساده جلو گيري کرد، و يا خوردن آب دريا ها آميب زا  و تنفس دود سرطان زا است. در دنياي امروزي حالا ديگر خيلي ها براي بيماري هاي ساده حتي لازم به پرستاري صحي ندارند، چون خيلي ها خوب ميدانند که بايد زخم را پاک نگهداشت و يا بند ناف کودک و يا نوزاد حيوان را ضد عفوني کرد. درنهايت بلند رفتن آگهي و دانش همگاني انسانها، گسترش ارتباطات و آسان شدن رسانيدن آگاهي هاي حفظ الصحوي همه نقش عمده در بلند رفتن سطح دانش انسان ها داشته است.  چنانچه اثرات فهم ازمراقبت هاي ابتدايي صحي را حتي دردور افتاده ترين نقاط دنيا نيزميتوان يافت. ازاينرو درعصرحاضر که مداوا جاي خود را به وقايه و پيشگيري داده است، جايگاه طب حيواني  منحيث در برگيرنده  بزرگترين پهنه دانش طبي  بويژه در بخش طب وقايوي، بيشتراز پيش تثبيت گرديده است

4- نیاز به مهارامراض مدهش حیوانی: 

حال که فرزندان آدم عوامل خيلي ازامراض اختصاصي خود را مهار نموده  و دانش خويش را درعرصه هاي مختلف علمي به حد کمال رسانيده است. نياز به کنترول ومحو خيلي از امراض مدهش مشترک  بين انسان و حيوان، يکي ازضروريات اساسي صحت و تداوم  حيات بشر در روي زمين بحساب ميآيد. هرچند خوشبختانه حالا به اين موضوع مهم کم وبيش  پرداخته شده و هر روز بيشتر از قبل این مورد  درصدر توجه جهانيان قرار دارد.
خداوند به انسان مغز بزرگ داد و او را قادر ساخته که به هرنحوممکن منابع را به سود خود انکشاف دهد. با آن هم هنوز چالشهاي زيادي وجود دارند که انسان امروزي با همۀ خلاقيت ها  و اتم شکافتن ها به آن پي نبرده است. طوري که درفوق از موفقيت هاي انسان در مهار و کنترول خيلي از امراض مدهش انساني وحيواني گفتيم، حالا با شناخت امراض مدهش جديد ومشترک انساني حيواني، کم کم معلوم ميشود که آنهمه بيماري ها و خطرات ناشی از آن  که  تا اکنون مهار شده اند،  همه تنها تهديد اوليه و نا متعارف براي به چالش کشيدن صحت انسان محسوب مي شدند. امروزه طوري به  نظر مي رسد که با هرچه بيشترمسلح شدن انسان با نيروي مقابله با عوامل بمياري ها، آن موجودات نيز همه ساله رنگ عوض مي کنند و با چهره هاي جديد به جنگ انسان مي آيند. شناخت پيهم عوامل بيماري هاي گوناگون جديد که همه از جمله بيماريهاي مشترک ميان انسان و وگونه هاي حيواني مي باشند، حقيقت ادعاي سردم داري طب حيواني درپهنه علوم طبي را هر روز بيشتربه اثبات مي رساند.
بيشتر ازهرزمان حالا دست اطباي انساني براي نجات بشر ازتهديد هاي جدي  به دامان متخصصان وترنري وعلوم حيواني است،  تا درجلوگيري از گسترش وچگونگي محو صدها بيماريهاي مدهش پيش قدم شوند و همديگر را ياري دهند.  ازجانب ديگر با توجه به نياز روزافزون به تغذيه سالم انسان ها، اين تنها طب حيواني است که مي تواند کيفيت عالي و صحي بودن مواد غذايي مورد نيازانسان نه تنها ازمنابع حيواني بلکه ازسايرمنابع را به وسيله مهمترين شعبه علمي مسلکي وترنري ازنگاه صحي ضمانت کند. در نهایت با به کارگیری دانش اختصاصی زنجیرۀ غذایي سالم را برای انسان  و حیوان فراهم و نظارت  نماید.
با اين همه پرسش اينجاست که  درافغانستان چه مي گذرد ؟  آيا تا چه اندازه هم آهنگي ميان اين دو رشته طبي وجود دارد؟  ارزیابی گستره دانش طبی درافغانستان؟  ارزیابی هماهنگی ها و تداخلات وظیفوی ؟ اینها پرسش هاي اند که درآينده براي يافتن پاسخ آنها بايد  به جستجو پرداخت .

عبدالقدیر قدیس
24.02.2011

۱ نظر:

  1. خیلی مطلب زیبا داکتر صاحب ممنون تان هستیم چون دل گرفته ما را باز کردید! به امید موفقیت های بیشتر شما.

    پاسخحذف

dr_qadis@yahoo.com
---------------------------------------------------------------------------------------------------